چگونه با حذف ذوبیها حسرت فوتبال ایران 27 ساله شد
چه خیالهای عبثی
وصال روحانی
حذف ذوبآهن به دست الاتحاد عربستان در یکهشتم نهایی لیگ فوتبال قهرمانان آسیا از دو منظر قابل بررسی است.
وجه اصلی و شخصی این رویداد کاستیهای ذوبآهن برای این رویارویی خاص بود که سبب شد این تیم اصفهانی برخلاف آنچه خود میپنداشت، نتواند یک هماورد توأم با توفیق با رقیب پرمهرهتر و تجهیز شده عربستانیاش داشته باشد. درست است که الاتحاد نیز کمتر نشانی از تیمی داشت که در دهه 2000 در دو نوبت قهرمان آسیا شد و خط دفاعیاش همانقدر پرخلل عمل کرد که مدافعان ذوبآهن عمل کردند اما باز در قیاس با تیم اصفهانی انسجام بالنسبه بیشتری داشت و قدری محکمتر و پردوامتر از ذوبیها عمل کرد و میدانست که چه میخواهد و چه باید بکند.
تبعات کوچ مظاهری
اینکه ذوبیها چگونه وارد این دوئل شدند و چگونه با دو دیدار خود با الاتحاد برخورد کردند و چه اندیشهای برای این رویاروییها داشتند، مسألهای است که باید علیرضا منصوریان آن را توضیح بدهد.
وی معتقد بود به رغم کوچ رشید مظاهری به تبریز و تراکتوری شدن وی سفید و سبزهای اصفهانی نیازی به جستوجو برای یافتن یک سنگربان قوی و نامدار از قماش وی ندارند زیرا محمدباقر صادقی جوابگو است اما حوادث هر دو دیدار رفت و برگشت و بخصوص گل دوم الاتحاد در دیدار برگشت که کمر ذوبیها و روحیه آنها را شکست، چیزی خلاف این را نشان داد. در مقطعی که یاران حدادیفر در سایه یک گل به خودی برتری صفر-1 اولیه الاتحاد را به تساوی 1-1 تبدیل کرده و امیدهایی برای جبران شکست دیدار رفت یافته بودند، صادقی با ارتکاب بدترین اشتباه ممکن و با سایهزنی توپ کاملاً بیدردسری که به سمت وی پاس داده شده بود، بدترین گل ممکن را خورد و با خودزنی وی کل تیم ذوبآهن از هم پاشید و هرچند در دقایق بعدی دو گل دیگر زد اما دفاعش چنان آشفته و سایر بازیکنانش چنان بیروحیه شده بودند که روی هر توپ ارسالی دیگر الاتحادیها به لرزش میافتادند و راه زدن دو گل نه چندان سخت دیگر را به روی حریف سعودیشان باز گذاشتند. به واقع در یک جمعبندی آسان و صریح باید متذکر شد نه ادوات و تجهیزات و نه نوع تدارک ذوبیها برای غلبه بر الاتحاد در تضاد با ادعاهای علی منصور و برخی شاگردانش و همچنین سعید آذری اصلاً کافی نبود و به قول همان ضربالمثل قدیمی ایرانی «از ماست که بر ماست».
در مسیر بهانهجویی
دیدگاه دوم نسبت به حذف ذوبآهن که سبب کنار رفتن تک نماینده باقیمانده ایران از جام باشگاههای آسیای 2019 شد این است که فوتبال ایران و نظامهای حمایتکننده آن و کل جامعه فوتبال کشور هنوز مهیا و صاحب صلاحیت لازم برای غلبه بر رقبای آمادهتر غرب آسیایی (و همینطور شرق این قاره) و فتح لیگ قهرمانان آسیا نیست و همچنان به بهانهجویی و نقل دلایل غیرواقعی در این خصوص مشغول است. سالها است که باشگاههای ایرانی نه خود صرافت و تدبیر جمعآوری برترین نیروها و انجام کارهای استراتژیک لازم را برای فتح جام باشگاههای آسیا دارند و نه به نهادها و افرادی روی میآورند که این اطلاعات را به آنها ارزانی دارند.
فدراسیون فوتبال ایران البته وظایفی مستقیم درباره تیمهای باشگاهی کشورمان ندارد و برد یا ناکامی این تیمها در جام باشگاههای آسیا محصول عملکرد خود باشگاهها است و فدراسیون بهعنوان یک حامی و همراهیکننده شاید در زمینههای اجرایی و جور کردن شرایط شرکت باشگاهها در لیگ قهرمانان آسیا شریک و ناظر باشد اما از جایی که بحث حضور در مسابقهها و مسائل تاکتیکی و تکنیکی مرتبط با آن و سایر نکات فنی و عملی و ملاحظات ورزشی به میان میآید، این باشگاهها هستند که باید فعال و زرنگ و باهوش ظاهر شوند و هم نقل و انتقالهایی مناسب برای فتح جام داشته باشند و هم در چند و چون همه کارهای مرتبط با این حضور دقیق شوند و آنچنان مهیا شوند که لازمه کسب موفقیت در بزرگترین جام باشگاهی قاره است و فکر نکنند هرچه هر هفته در لیگ داخلی ارائه میدهند، برای کسب نتیجه در لیگ آسیایی هم مؤثر و کافی است.
علیرضا منصوریان پس از احیای «ذوبآهن تقریباً مرده» در نیمفصل دوم لیگ هجدهم به اشتباه گمان برد که ابزار و ادواتی کافی برای ادامه راهش در جام باشگاههای آسیا دارد و چون تنها تیمی بود که از مرحله گروهی بدون شکست صعود کرد، پس در حذفیها هم کم نمیآورد. این در حالی بود که ذوب در ازای کوچ امثال حسینی، حسنزاده، اوساگونا، ناری و البته مظاهری، خریدهایی فراتر از بهزادی، مشایخ، حقدوست، بووی باکر و کریستانوس نداشت و شش گل خورده در دو بازی مقابل الاتحاد ثابت کرد با این خط دفاعی لرزان و دروازه لرزانتر در لیگ داخلی هم نمیتوان آرزو پروری کرد.
اتاقهای فکری که وجود ندارد
اینگونه امیال و خیالپردازیهای عبث موقعی مهار و برنامههای منطقی جانشین آن میشود که فوتبال ایران اتاقهای فکری داشته باشند به موازات وسعت استعدادهای پرورشنیافتهاش و از قدرت برنامهریزیای بهره گیرد که نه فقط گستره یک کشور بلکه مرزهای خارجی را هم درنوردد. در غیاب این نیازها 27 سال است که فوتبال ایران در جام باشگاههای آسیا قهرمان نشده و آخرین قهرمانیمان که با همت «پاس فیروز کریمی» در سال 1992 به دست آمد، هر سال آنقدر از ما دورتر میشود که گاه به نظر میرسد یک رؤیا و خواب خوش بوده و واقعاً تحقق نیافته است و بدتر از همه اینکه پس از تار و مار شدن در هر دوره بدون هیچ تغییر استراتژیک در برنامههایمان همچنان برای دورههای بعدی آرزو پروریهای محال میکنیم.